شعر زیبای باد و پیراهن من از افسانه شعبان نژاد

شعر زیبای باد و پیراهن من از افسانه شعبان نژاد

باد و پیراهن من


پیراهنم در حیاط
خیس بود و آفتاب میخورد

با خوشحالی روی بند
یواش یواش تاب میخورد

آقای باد که اومد
خونه پر از صدا شد

از روی بند خونه
پیراهنم جدا شد

باد و پیراهن من
بالای بالا رفتند

من توی خونه بودم
اون ها از این جا رفتند

پیراهن منو، باد
با های و هوی و هو برد

شاید که دختری داشت
آن را برای او برد
5673
آرشیو مطالب شعر و سرود
مطالب مرتبط
شعر کودکانه خدای خوب

شعر و سرود

شعر کودکانه خدای خوب

شعر و سرود زیبای او می آید

شعر و سرود

شعر و سرود زیبای او می آید

چند تا شعر قشنگ درباره سلام کردن

شعر و سرود

چند تا شعر قشنگ درباره سلام کردن